وصیت نامه

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ازاینکه اینارو مینویسم حس خوبی ندارم. حس تحقیر بهم دست میده فکرمیکنم چقد پست وحقیرم که اجازه دادم این حرفهارو بزنن.     هفته پیش چهارشنبه،مادرشوهر بدون مشورت و سرخود یه جشن خودمونی برای دندونی دخترجان گرفت. منم ناراحتیمو بروز دادم جون دلم نمیخواست اون برای بچه من  تصمیم بگیره و کاری انجام بده. منظورم از بروز دادن ناراحت نشستنم بود واینکه گفتم که چی بشه! طبق معمول نمیدونم چیا به اوشون(دیگه شوهرجان نیست) گفت،که زنگ زد و هرچی دلش خواست بارم کرد. (قبله رفتن اوشون گفت دوربینم رو هم ببرم و من نبردم،سع وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 33 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

خواهرشوهر میخواد بینیش رو عمل کنه. دیشب به اوشون گفتم منم میخوام عمل کنم. دیگه هم نمیتونی بگی نه. اونوقت میگم چرا خواهرت عمل بکنه من نه. (شوخی بود،از عمل خوشم نمیاد) خوب موقعی عمل میکنه،دردسر بیمارستان رفتن ندارم. اوشون هم به مامانش گفته عمل بکنه کاری به کارتون ندارم. ولی میدونم سر حرفش نمیمونه.         از من بی اراده تر وجود نداره الان چندماهی هست میخوام نوشابه خوردن رو ترک کنم نتونستم،خیلی ناراحتم. من باید این کار رو بکنم.         خواهرم میگه دفعه بعد حامله شدی هیچی برات نمیخرم و هیچی نمیدم بخ وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 5 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

مادرشوهر مریض شد اولش آزمایش خون داد گفتن کروناس. ولی وقتی از بینیش آزمایش گرفتن  جوابش منفی بود. خوبیش این بود من دوهفته مادرشوهر رو ندیدم البته اگه از تماس تصویریای هر روزشون بگذرم.         اون سری خواهرشوهر میگفت به مامانم میگم برم فکم رو زاویه دار کنم یه روز هم میشنویم که خواهرشوهر فکش شکسته! آخه به کل فامیل گفتن دماغش شکسته خواهرشوهرمیگه خودمم باورم شده دماغم شکسته. یعنی این خانواده اینقد قشنگ دروغ میگن که خودشونم باورشون میشه. دلم میخواد پته همشونو بریزم رو آب،والا.           دخترجان هم بز وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 2 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

قصد فروش خونه رو داریم. قرار شده یه خونه دو واحدی پیداکنیم با همسایه دوست،همسایه بشیم دوباره. همسایه دوست هم حامله س،نینیش هم دختر. خیلی خوب میشه برای هردوتابچه.         از ال هم خبر ندارم. از وقتی رفت شغل جدید و فرمودن آدمهاش باکلاسن فاتحه دوستی رو خوندم. البته خداروشکر چون خودم قصد داشتم رفاقتمون رو به حداقل برسونم.         بامادرشوهر همچنان درگیریم. مخصوصا بعد اومدن دخترجان شدت گرفته. حتی اختلاف من با آقای شوهر چندین برابر شده اونم سرچی؟سرمامانش  متنفرم از هردوتاشون اگه شوهرمامانی و مادرشوهر وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 3 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

خیلی دلم گرفته،به شدت احساس تنهایی میکنم. خیلی ازهم دور شدیم. روزهایی که قهریم،با روزهایی که آشتی هستیم تفاوتی ندارن باهم. باورم نمیشه چهارشنبه چون خونه مامانش نرفتم باهام حرف نمیزد در این حد بچه ننه و مزخرفه. دلم میخواد سرشو بگیرم محکم بکوبم تو دیوار اینقد بکوبم تا هیچی ازش نمونه.. هم خودش رو هم مامانش رو. خدا نگذره از مادرهایی که بچه هاشون رو این مدلی بزرگ میکنن. هیچوقت حلالشون نمیکنم مادروپسر رو.       امیدوارم بخت دخترجان مثل مامانش نشه آخه بابای منم همینطوره. هیچوقت مارو نمیدید وقتی پای خان وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 3 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

از وقتی یادم میاد دردسری برای خانوادم نداشتم. آروم و حرف گوش کن بودم. سعی میکردم کارهام رو خودم انجام بدم که دیگران به زحمت نیفتن. موقع اسباب کشی هم همه کارها رو خودم انجام دادم. موقعی که دخترجان اومد،بعد ۱۰ روز اومدم خونه خودمون من بودم و دخترجان،فقط همون دو روز تو هفته میرفتم خونشون که باعث دردسر نباشم. وهمچنان هم خودمم و دخترجان. این چند روز دخترجان بدقلق شده بود. خانوادمم میدونستن چقد اذیت میکنه. اما هیچکدوم حاضر نشدن حتی شده نیم ساعت بیان پیشم. دیروز دخترجان از ساعت ۸ صبح تا ۱۰ شب بیدار بود وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

چقد طولانی نبودم.  چندباری خواستم بیام بنویسم  گفتم نمیشه هروقت غصه دارم بیام بنویسم که.      خاله ریزه 17ماهش رو تموم کرده.  خیلی چیزهارو میتونه بگه جمله هم میگه.  مثل بابا اومد بابا بود/نبود خیلی بامزه شده.  دیگه مثل قبل اذیت نمیکنه.        مادرشوهر و آدم(اسم جدید شوهرجان)  هم همچنان مشغول دراوردن اشک بنده هستن.  مثل قبل ترسو نیستم.  جوری میرم ومیام که خودم میخوام نه جوری که اینا میخوان.  چه فرقی میکنه به حرفشون گوش بدم و اشکمو دربیارن یا حرفشونو گوش ندم و اشکمو درمیارن.  باز اینجوری نمیسوزم ک وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

چند روز پیش،ال باخواهرم اومد خونمون یه کیک خریده بود خیلی خوب بود. البته من همچنان بهش پیام نمیدم ال خیلی فرق کرده بود.       خواهرم کرونا گرفته و من از پنجشنبه هفته پیش ندیدمشون، دلم برای خونمون و دورهم بودنمون تنگ شده. خونه مادرشوهر رفتن همچنان عذابه جهنم رفتن راحت تر از خونه مادرشوهر رفتنه.       خاله ریزه هم 20ماه و 26 روزشه خیلی خوب صحبت میکنه. یکریز درحال حرف زدنه به قول آدم مثل رادیوی کهنه.       پدرشوهر هم اومده ازوقتی ازاون خونه رفته خیلی تپل شده، دوری ازمادرشوهر بهش ساخته.  دیگه کسی نی وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 5 تاريخ : شنبه 5 تير 1400 ساعت: 9:10

چند روزی بود تصمیم گرفته بودم بیام بنویسم مثل گذشته. که دیشب یه دوستی هم بهش اشاره کرد و منو مشتاق تر کرد.         دخترجان ۹ ماه و ۴ روزش شد. خیلی شیرین تر و دوست داشتنی تر شده. عکسای نوزادیشو نگاه می وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 ساعت: 13:46

از بس بیرون نرفتم،تنبل شدم هر روز تصمیم میگیرم حداقل برم تو باغچه ساختمون بشینم ودخترجان آفتاب بخوره،تنبلی نمیذاره. یه ویروس نیم وجبی ببین باماها چه کرده.       بعد بوقی ماشین خریدیم حالا آقا میخواد ب وصیت نامه...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6talkhoshirin20200 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 ساعت: 13:46